امام خامنه ای مد ظله العالی |
|||
مرحوم اکبر سادات سرکی معروف به «حاج اکبر ناظم» از مداحان مطرح و مشهور تهران قدیم و حسینیه قنات آباد بوده که نغمه های بیادماندنی و شورآفرین عزاداری او سالهاست رونق مجالس عزاداری است. ![]() اخلاق نوکری
همیشه می گفت: باید همه مردم را دوست داشته باشید مثل خداوند که همه بندگانش را دوست دارد و رحمتش شامل حال همه میشود؛ مسلمان و مسیحی و یهودی و غیره. شما هم به همه احترام کنید. همه را دوست بدارید که موجب رحمت واسعه خدا می شود. فرزندش حاج مرتضی می گوید: حاجی آنقدر خوش اخلاق بود که هر کس گرفتاری داشت به سراغش میآمد، با همسر و فرزندان خود یک کلمه درشت نمی گفت. می گفت: مداح باید خاکی باشد. یکبار فرد مستی وارد هیات قنات آباد شد. همه اعضای هیات از حضور مست ناراحت شدند. حاجی فورا دخالت کرد و گفت: این مکان متعلق به کیست؟ پاسخ دادند: امام حسین علیه السلام. سوال کرد: صاحب مجلس چه کسی است؟ گفتند: اباعبدالله علیه السلام. فرمود: شما فقط یک تکلیف شرعی دارید استکانی را که این آقا (مست) چایی خورد آب بکشید البته بدون اینکه جلب توجه کنید. این رفتار حاجی باعث شد مست به هوش بیاید و همان شب سبب گرمی مجلس اهل بیت علیهم السلام شد. خورشیدی در ظلمت ستم یكی از شاعران بزرگ، عاشورا را چونان خورشیدی دانسته است كه در دل شب سیاه ستم درخشید تا تاریكی های سره پلید را بزداید. خادمان حسین علیه السلام نیز، در طول تاریخ اسلام، همواره آفرینندگان خورشید عاشورا بوده اند در برابر شب های ستم و سیاهی، و یكی از این خورشیدهای فروزان، در شب سیاه ستم بیدادگران، مرحوم حاج اكبر ناظم است. در حمایت و پیروی از ولایت فقیه و در پی اعتقاد راسخش به حضرت امام خمینی(ره) در اوج سوگواری و مرثیه مولی الكونین حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام با لحن عاطفه برانگیز و شورگستر، در برابر تیمچه حاجب الدوله با صدایی رسا، چنین می سرود: امروز روز یاری امام است كار منافقین دگر تمام است
مخالفت به دین ما حرام است تا شود استوار دین پروردگار پرچم خونین حسینی رسیده بر دست خمینی
جلوتر از همه در آن سال ها دوستدارانش، ساعت ها گوشه و كنار بازار كفاش ها می ایستادند تا پرچم سپید رنگ هیأت نوباوگان قنات آباد از دور نمایان شود. ![]() هنگامی كه طنین سینه زدن و نوحه خواندن هیأت نوباوگان قنات آباد به گوش سوگواران اطراف تیمچه حاجب الدوله می رسید، خبر از آمادگی جمعیت انبوهی از عزاداران حسینی می داد، تا شاهد مرثیه سرایی خادم با اخلاص سالار شهیدان باشند . با دیدن چهره نورانی ذاكر دلسوخته اهل بیت علیهم السلام و بنیانگذار هیأت محترم قنات آباد، با پاهای برهنه، اشك جاری، گل بر سر و رویش می مالید؛ اشك ها بی اختیار به گونه ها می نشست، همیشه دست های او فراتر از دست های سینه زنان قرار می گرفت و بر سینه می نشست.
روضه خوانی، نوحه خوانی، عزاداری جامع و كامل حاج اكبر ناظم و در پایان نیز دعا و ختم امن یجیب، پس از ساعت ها عزاداری شبانگاهی و صبحگاهی در ایام عاشورا، و زمانی كه عقربه های ساعت 3 یا 4 بعد از ظهر را نشان می داد، احدی را خسته و ملول نمی ساخت. او نیز می دانست، مزاحم دسته جات عزاداری نیست. آخرین گروه عزاداران، هیأت نوباوگان قنات آباد است. پس از او موكب عزاداران و دسته جات سوگواری آذربایجانی ها از مسجد آذربایجانی ها (ترك ها)حركت می كردند و گاهی نیز پرچم آنان با پرچم نوباوگان تلاقی می كرد. در سال های پایانی عمر، با شیفتگی و ارادتی خاص، در حالی كه به شدت از بیماری رنج می برد، در جلسات و دسته جات عزاداری شركت می جست و در اجرای مرثیه خوانی و عرض ارادت به ساحت مقدس سیدالشهدا علیه السلام بیش از حد انتظار ادای وظیفه می كرد. از من خواندن و از تو زنده کردن آن روز حاج اکبر، مداح هیأت بود. قبل از اینکه شروع کند به خواندن روضه آقا ابالفضل علیه السلام خبر آوردند که فرزند کوچکت از دنیا رفت. خبر آنقدر سنگین بود که دل پدر را به درد آورد اما نباید باعث می شد تا مصیبت از دست دادن فرزند، مجلس روضه ی ارباب را بهم بزند. گفت: «خبر را پخش نکنید. مجلس عزاداری سیدالشهدا را باید با کمال احترام برگزار کرد. بعد از تمام شدن مجلس به کارهای فرزندم می رسم.» سر به زیر انداخت و سمت منبر رفت. زیر لب خطاب به ساقی کربلا، حضرت ابالفضل علیه السلام عرض کرد: « آقا! از اکبر ناظم، نوحه خواندن برمی آید و از شما مرده زنده کردن. من نوحه میخوانم و شما اگر صلاح میدانید عنایتی کنید .» بالای منبر رقت و شروع کرد به نوحه خواندن: ای ساقی لب تشنگان... آنچان سوزی در نوحه اش بود که دل همه را به لرزه درآورد. پس از پایان مجلس به خانه می رود و در کمال ناباوری می بیند فرزندش به استقبالش آمده و می گوید: یک آقایی آمد و به من گفت: «به پدرت بگو مجلس ما را تعطیل نکردی ماهم از خدا خواستیم عمر فرزندت را تعطیل نکند». بعدها هربار که درباره ماجرای آن شب از حاج اکبر ناظم می پرسیدند، جواب میداد: تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
دیدار دوست در سال های پایانی عمر، با شیفتگی و ارادتی خاص، در حالی كه به شدت از بیماری رنج می برد، در جلسات و دسته جات عزاداری شركت می جست و در اجرای مرثیه خوانی و عرض ارادت به ساحت مقدس سیدالشهدا علیه السلام بیش از حد انتظار ادای وظیفه می كرد. سرانجام این پیر عاشق و خادم آستان مقدس اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، در سال 1363شمسی، سربلند و سرافراز به صف دیگر خادمان پیوست و به دیدار موالیانش نایل گشت و ورقی تابناك بر پیشینه ستایشگران عشق ولایت افزود. برگرفته ازسایت باشگاه خبرنگاران جوان
در روایتی آمده است که خداوند سبحان به ازای شهادت امام حسین(ع) سه ویژگی و خصلت به حضرت عنایت فرمود: شفا را در تربت، اجابت دعا را زیر قبّه و ائمه را از ذریه او قرار داد.
مرحوم حاج اسماعیل دولابی از جمله عارفان و سالکان الهی در کتاب «طوبای کربلا» درباره قداست تربت سیدالشهداء و ثواب زیارت حرم حضرت، مطالبی را ذکر کرده که تکاندهنده است: بقیه درادامه مطلب ادامه مطلب ... جمعه 24 آبان 1392برچسب:بشیر بن عمرو؛ اسارت فرزند و دستور امام در کربلا , :: 10:44 :: نويسنده : امیرحسین
از شهداى كربلاست.نامش در زيارت رجبيه هم آمده است.انسانى پايدار،بصير و با وفا و از مردم«حضرموت»يمن بود.در كربلا خود را به كاروان حسين«ع» ملحق ساخت. قبر او در بقعه دسته جمعى شهداى كربلا در پايين پاى سيد الشهداست.
وی از اهالی حَضْر مؤت و از قبیله کنده است. حضر می قبیله ای از قحطانیه حضرموت یمن است. برگرفته ازسایت باشگاه خبرنگاران جوان او پیش از برپایی نماز ظهر با حصین بن تمیم ، که گستاخی به امام حسین (ع) گفته بود نماز شما قبول نیست، درگیر شد و پس از آن به میدان رفت.
حبیب بن مظاهر بن رئاب بن الاشتر بن جخوان بن فقس بن ظریف بن عمرو بن قیس بن الحرث بن ثعلبه بن دودان بن اسد ابوالقاسم الاسدی الفقعسی برگرفته ازسایت باشگاه خبرنگاران جوان حرّ در ذو حٌسم و منطقه شراف، هنگام نماز ظهر با امام برخورد کرد و همراه وی به کربلا آمد. وی بنا بر قولی شب عاشورا و بنا بر اقوال متعدد صبح عاشورا به تنهایی و بنا بر برخی روایات همراه پسرش علی، برادرش معصب، و غلامش عروه یا قره به امام پیوست.
تبار و نژاد حرّبن یزید بن ناجیه بن قعنب بن عتاب الردف بن هرمی بن ریاح بن یربوع بن حنظله بن مالک بن زید مناه بن تمیم یربوعی ریاحی. جدش عتاب در پایه ای بود که پشت سر نعمان {پادشاه حیره} سوار شد.
پس از عتاب، فرزندانش قیس و قعنب همان موقعیت را یافتند. حرّ پسر عموی اخوص، صحابی شاعر محسوب می شد. وی در کوفه ریاست و قدرت داشت. ***زمان پیوستن به ابا عبدالله حرّ در ذو حٌسم و منطقه شراف، هنگام نماز ظهر با امام برخورد کرد و همراه وی به کربلا آمد. وی بنا بر قولی شب عاشورا و بنا بر اقوال متعدد صبح عاشورا به تنهایی و بنا بر برخی روایات همراه پسرش علی، برادرش معصب، و غلامش عروه یا قره به امام پیوست. ***نحوه شهادت پس ار پیوستن به امام اجازه میدان طلبید. دشمن را موعظه کرد، اثر نبخشید با تیر هدف قرار گرفت. خدمت امام آمد و اجازه رزم طلبید چند تن به مبارزه آمدند و کشته شدند. اسب وی را هدف قرار دادند. حر پیاده جنگید. تعدادی به دست وی کشته شدند عمر سعد فرمان تیر بارانش را داد. پانصد تیر انداز او را هدف تیر قرار دادند و پس از نبردی شکوهمند زخمی شد و به زمین افتاد. یاران امام وی را از معرکه بیرون آوردند. امام خطاب به وی فرمود: انت کما سمّتک اٌمّکَ الحر، حّر فی الدنیا و سعیدٌ فی الاخره حّر جان داد. امام دستار خود را بر پیشانیش بست. ایّوب بن مشرح از جمله قاتلین اوست. سن: حدود 50 سال نقل شده است. ***ویژگی ها و فضایل ارادتمند و عالم به جایگاه و حق اهل بیت (ع)شجاع، نبرد آزموده، رشید و دلاور، آشنا به قرآن، صاحب اراده قوی، چهره سرشناس کوفه، شاعر و ادیب، اهل عبادت. ***نام در زیارت نامه ها و منابع دوبار در زیارت رجبیّه و یک بار در زیارت مقدسه به وی سلام داده شده است : اسلامٌ علی الحرّبن یزید الریاحی. در کتب معتبر و مقاتل مانند : کامل ابن اثیر: ج 4، ص233-234، تاریخ طبری: ج 5، ص 409، مقتل الحسین مقرّم: ص 192، لهوف: ص 106، مثیر الاحزان: ص 59، نفس المهموم: ص 231 ، اقبال: ج 3، ص 79، ریاض الشهاده: ج 2، ص120، تنقیـــح المقال: ج1، ص260. بحار النوار: ج 45، ص71. روضه الشهداء : ص348، انوار نعمانیّه: ج 3 ص 265 . و ... به وی اشاره شده است. رجز: در شروع نبرد بیت عنتره را خواند. ما زلت ارمیهم بثغره نحره/ و لبانه حتی تسریل بالدم انی انا الحرّ و مأوی الضیف/ اضرب فی اعناقکم بالسیف عن خیر من حل بلاد/ الخیف اضربکم ولا اری من حیف پس خواند (پس از پی شدن اسب) : ان تعقروا بی فانا بن الحر/ اشجع من ذی لبدٍ هزبر الیت لااقتل حتی اقتلا/ اضربکم بالسیف ضرباً معضلاً لا ناقلاً عنهم و معللا/ لا حاجزاً عنهم و لا مٌبدلا احمی الحسین الماجد المؤمّلا اطلاعات دیگر 1- نوشته اند پس از شهادت وی، امام دستمال یا دستار خود را به سر او بست و در عصر شاه اسماعیل صفوی پس از شکافتن قبر او ، او را با لباس خون آلود و دستمال بسته بر سر دیدند. وقتی دستمال گشودند تا به شاه اسماعیل بسپارند، خون تازه جوشید و مزار پر خون شد و دیگر بار دستمال را بستند. (تنقیح المقال: ج1 ص260 ) 2- حر را بستگان وی از بنی تیمم در سمت غربی کربلا ( حدود هفت کیلومتری) بردند دفن کردند . در نتیجه سر وی از تن جدا نشد. 3- نوشته اند حرّ اولین شهید بوده است در صورت پذیرش این نظر باید نخستین شهید پس ار حمله اولی و تیرباران وشهادت حدود پنجاه و دو تن از یاران امام باشد. 4- حر پس از توبه، اجازه خواست پیاده نشود و به رزم بپردازد. 5- عبیدالله بن عمر کندی درباره حر گوید. سعید بن عبدالله لا تنسینه/ ولا الحرّ اذ اسی زهیرا علی قسر مبادا سعید بن عبد الله و حر را که در دشواری ها یار زهیر بود فراموش کنی ***منبع: کتاب آیینهداران آفتاب نوشته محمدرضا سنگری برگرفته ازسایت باشگاه خبرنگاران جوان جمعه 24 آبان 1392برچسب:بریر بن خضیر همدانی؛ معلم شهید عاشورا , :: 10:35 :: نويسنده : امیرحسین
وی از تابعین، مدرس و استاد قرآن، شجاع، پارسا، قاری قرآن بصیرتمند در دین، نویسنده کتاب (قضایا و احکام )، راوی روایات امیرمومنان و امام مجتبی، زاهد، دشمن شناس و معلم و مفسر قرآن در مسجد کوفه بود. وی در رکاب امیر مومنان در صفین نیز شمشیر زده بود.
بریر بن خضیر همدانی از خاندان بنی مشرق و در اصل از اعراب یمن و ساکن کوفه بوده است. انا بریر و ابی خضیر لیث (لیس) یروع الاسد عند الزئر
یعرف فینا الخیر اهل الخیر اضربکم ولا اری من ضَیر کذالک فعل الخیر من بریر
برگرفته ازسایت باشگاه خبرنگاران جوان در آخرین لحظات وقتی حبیب کنارش رسید، گفت: تحمل شهادت تو سخت است. تو را به بهشت بشارت می دهیم. تقدیر چنین است که به زودی به تو پیوندم. اگر این گونه نبود، برای پیوند دینی و خانوادگی که میان ماست، دوست داشتم خواسته های تو را بشنوم و بدان جامعه عمل بپوشانم.
مسلم بن عوسجه بن سعد بن ثعلبه بن دودان بن اسد بن خزیمه ابو جحل الاسدی السّعدی اهل کوفه و از بزرگان شهر و از طایفه بنی سعد بود. مسلم در جناح سپاه در یورش عمرو بن حجّاج ربیدی نبردی شجاعانه کرد. وی حدود پنجاه تن را به خاک افکند و در محاصره افتاد و مسلم بن عبدالله ضبایی و عبدالرحمن بن ابو خشکاره بجلی به وی ضربه زدند. وقتی غبار نشست امام کنارش رسید. هنوز رمقی داشت. به وی فرمود: رحمک الله یا مسلم فمنهم من قضی نخبه و منهم من یتنظر و ما بدلو تبدیلا. و مسلم در کنار امام به شهادت رسید.
سن : حدود 80 سال از اصحاب پیامبر و امیر المومنین، یاور پیامبر در احد و حنین ، فداکار عرصه های جمل، صفین و نهروان، فصیح و بلیغ، شجاع و فداکار، دین شناس، راوی احادیث، مفسر قرآن بصیر و صبور، سرشناس و محبوب، پاکباز راه اباعبدالله الحسین. وی در دوران امام مجتبی نیز یار و مدافع آن بزگوار بود در فتوحات صدر اسلام به ویژه فتح آذربایجان حضور داشت.
نام در زیارتنامه ها و منابع ان تالو عنی فانی ذو لبد و ان بیتی فی ذری بنی اسد
فمن یغانی حائد عن الرشد و کافر بدین جبّار صمد
2- شبث بت ربعی از فرماندهان سپاه عمر سعد، یاران خود را به دلیل شادی و شعف پی از کشتن مسلم بن عسوجه سرزنش کرد و گفت: به خدا قسم او جایگاه رفیعی در میان مسلمانان داشت و در فتح آذربایجان دیدم که پیش از رسیدن سپاه اسلام ، شش تن از کفار را به هلاکت رساند.
3- در آخرین لحظات وقتی حبیب کنارش رسید، گفت: تحمل شهادت تو سخت است. تو را به بهشت بشارت می دهیم. تقدیر چنین است که به زودی به تو پیوندم. اگر این گونه نبود، برای پیوند دینی و خانوادگی که میان ماست، دوست داشتم خواسته های تو را بشنوم و بدان جامعه عمل بپوشانم. مسلم با اشاره انگشت امام خود را نشان داد و گفت تو را وصیّت می کنم که تا پای جان از او حمایت کنی. حبیب گفت: به خدای کعبه قسم آن حضرت را یاری خواهم کرد.
4- تقش مسلم در جریان قیام مسلم بن عقیل در کوفه بسیار مهم بوده است. برگرفته ازسایت باشگاه خبرنگاران جوان موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |